چاهی برای اعجاز
امشب از آن شبهای جانکاه است که در زندگی انگشت شمار پیش می آید. امشب از آن شب هاست که خواب خواریست بر چشم و بیداری عذابی الیم. فقط خدا می داند چند خانواده دست به دعا دارند تا عزیزانشان زنده و سالم از زیر تلی از آهن گداخته و خاک تفته بیرون بیایند آنهم به معجزه ای! خدایا نه عصای موسی را اژدها کن و نه دریا را بشکاف، حالا که آتش را گلستان نکردی پس راهی بگشا تا مردمان زیر آوار مانده سرزمینم زنده به گور نشوند.
حالا که باز مردمان سرزمینم دارند تاوان هر آنچه نکرده اند را پس می دهند، آنهم در این زمانه که هر روزاش خبری از زنده به گوری در گوشه ای از این خاک پهناور به گوش می رسد، وقتی راهی نیست، لااقل تو چاهی یک متری بگشا تا آتش نشانان گرفتار در موتور خانه از حصر آتش و خاک خلاصی یابند.
خدایا نه نیل را بشکاف و نه ماه را دو نیم کن به اشارتی،فقط چند ساعت مهلت بده تا آتش نشانان آتش به جان، خودشان به فریاد هم رسند.
داغی سنگین بر دل می نشیند، مگر فرقی هم می کند چه کسی زیر آن آوار مانده است؟ پدر من برادر من پدر تو برادر تو این رنج وطن من است، که خسته و رنجور داغ مردمانش برسینه دارد.
کربن: امروز سی ام دیماه پلاسکو فروریخت و فاجعه ای به وقوع پیوست...
برای کسانی که می خواهند بدانند من چگونه دوده شدم: . اولین خمیازه را که لوکوموتیو کشید تا چشمانش را برای بیدار شدن باز کند از اعماق حلقوم دودکشش دوده ای با فشار به بیرون پرتاب شد او باقیمانده سوخت دیشب بود سیاه و کوچک دوده به راحتی همه جا می رفت و پنهان میشد دوده دوده بود.ولی این دوده من نبودم نه از حلقوم دودکش لوکوموتیو بیرون آمده ام ونه در دهان دودکش لوله بخاری ای گیر کرده ام !اصلا نمی دانم چگونه دوده شدم!5 ماه فکر کردم تا به این نتیجه رسیدم که من هم بعنوان یک دوده میتوانم وبلاگی داشته باشم تا حرف های ناگفته ام را در آن بنویسم البت هنوز هم نمی دانم از کجای مصایب دوران باید نوشت! و قلبم برای تمامی آنهایی که مصیبت دیده چرخ دورانند میسوزد و از سوراخ هایش دالانی باز میشود به اندازه یک دوده. راستی قلب من ساخته از مجموعه دوده هاست .مواظب باشید دست نزنید سیاه میشوید.